داستان کوتاه «زنده به گور»
نوشتهٔ صادق هدایت
با صدای بهناز بستاندوست
از یادداشتهای یک نفر دیوانه
نفسم پس میرود. از چشمهایم اشک میریزد. دهانم بدمزه است. سرم گیج میخورد. قلبم گرفته. تنم خسته، کوفته، شل. بدون اراده در رختخواب افتادهام. بازوهایم از سوزن انژکسیون سوراخ است. رختخواب بوی عرق و بوی تب میدهد. به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته شده نگاه می کنم. ساعت ده روز یکشنبه است.
.
.
.